نیست و نمیدونم چرا زندگیم اینجوریه دلواپس اونم، اونی که پشت این دوریه دیگه نمی تونم ، دیگه خنده هام هم زوریه از کسی پنهون نیست توی چشمای من خواهشه هیچکی مث اون نیست، دل من با خیالش خوشه گفتنش آسون نیست، این جدایی منو می کشه دست خودم نیست، خدا می دونه دلتنگشم
دلگیـرم از ایــن قابهـای مضحـک بــی روح احوال پـُرسـی هـای معمـولــے چشــمان مــن
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود تا خسته شود تا بشکند …
تو را به خدا سپردم خودم را به دلتنگی هام خدا خودش می داند چطور مواظب تو باشد دلتنگی هایم هم خوب بلدند چطور تو را هی به یاد من بیاورند
امروز که آیینه جوابش سنگ است در ذهن زمانه عشق هم بی رنگ است هرکس که نداند تو خودت میدانی آری به خدا دلم برایت تنگ است
آسمان به آسمان کوچه به کوچه رویا به رویا … هر جایی که می نگرم با منی اما دلم برایت تنگ می شود ! |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|